19
وقتی از دکتر اومدم انقد خوشحال بودم که رفتم برات لباس بخرم
واااااای خدا نمیدونستم دختری یا پسر واسه همین چیزی خریدم که به جفتش بخوره عزیزم
بابایی شب اینارو بغل میکنه میخوابه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
وقتی از دکتر اومدم انقد خوشحال بودم که رفتم برات لباس بخرم
واااااای خدا نمیدونستم دختری یا پسر واسه همین چیزی خریدم که به جفتش بخوره عزیزم
بابایی شب اینارو بغل میکنه میخوابه